اندیشه دینی

کمیت و کیفیت اندیشه و اندیشدن، بیانگر شخصیت انسان است

اندیشه دینی

کمیت و کیفیت اندیشه و اندیشدن، بیانگر شخصیت انسان است

فکر و اندیشه ها، آن گاه که مورد توجه و ضریب نفوذ می شوند فرهنگ ها را می سازد و تغییر می دهد و فرهنگ آن گاه که توسعه کمی و کیفی در سطح جامعه می یابد و عادات و رفتار را متناسب با خود تنظیم و تغییر و می سازد، تمدن ها را بوجود خواهد آورد.
ارزش اندیشیدن به این است که اندیشه ها،حقیقتا تعالی یابد تا فرهنگ ها و تمدن های بشری توحیدی و الهی گردند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
۲۲
خرداد

✅ عقل و دین (ایمان)
🔸پیشینه چالش بین عقل و دین؟! 
🔸 عقلانیت و ایمان چیست و نسبت و رابطه ایمان و عقل چگونه است؟ و چطور قابل جمع کردن هستند؟! جایگاه عقل در قلمروی ایمان دینی چیست؟!
🔸 آیا باورهای دینی، عقلانی(عقل‌پذیر) هستند یا ضدعقلانی(عقل‌ستیز) یا غیرعقلانی (عقل‌گریز یا فوق عقلانی)؟!
🔸 آیا عقل در باور و معرفت به اعتقادهای دینی، قابل اعتماد و کارآمد است و می‌تواند باورهای دینی را مورد ارزیابی خود قرار دهد و اعتبار و عدم اعتبار آنها را بسنجد؟!
🔸 اگر عقل بتواند باورهای دینی را بررسی کند، آیا می‌تواند آنها را اثبات یا نفی هم کند یا چنین قدرتی ندارد؟!
🔸 باورهای دینی را با ایمان باید پذیرفت یا با عقل یا هردو یا...؟! آیا می‌توان گفت حداقل برخی از باورهای دینی، عقل‌پذیر نیست و ایمان تنها راه پذیرش آنهاست؟!
🔸‌رویکردهای مختلف در عقل‌گرایی و ایمان‌گرایی چگونه است؟!

🔺 اگر بگوییم همه گزار‌ه‌های دینی عقلانی هستند، آیا با این دو چالش روبرو می‌شویم؟!
💡اول اینکه گزاره‌های فراعقلی دینی را چگونه باید توجیه کنیم؟!
💡دوم اینکه آیا اینگونه از دین بی‌نیاز نمی‌شویم؟! (زیرا عقل برای معرفت همه چیز کفایت می‌کند؟!)

📌 بنابراین پرسش اصلی این است که «آیا باورهای دینی برای معقولیت خود، نیازمند شاهد یا قرینه [گزاره‌ای] هستند؟!»
به عنوان مثال آیا «معقولیت باور به وجود خدا، تماماً منوط به ارائه شواهد و قرائن است؟!»
🔸باور معقول چیست و...

در اینجا فیلسوفان دین، نظرگاه‌های مختلفی دارند از خداباوران تا لاادری‌گرایان و خداناباوران...

#فلسفه_دین
#عقل_و_ایمان
#عقل_و_دین

📖اندیشه دینی

 

https://eitaa.com/andishedini

۰۹
خرداد

✅ فلسفه دین چیست؟
فلسفه دین، پیشینه‌ای به قدمت تاریخ تفکر و فلسفه‌ورزی بشر دارد چه آنکه فلسفه و دین در طول تاریخ اندیشه بشری، کنار هم بوده و اندیشیدن پیرامون دین و آموزه‌های دینی از دیرباز محل آرای متفکران بوده است!
ویلیام آلستون (فیلسوف دین معاصر): یکی از نخستین انگیزه‌ها برای تامّل فلسفی در یونان باستان و هرجای دیگر، ظهور تشکیلاتی در خصوص تعالیم دینی بود؛ چه باورها و تعالیم دینی همیشه مایه اصلی بحث فلسفی بوده‌اند.
اما فلسفه دین به عنوان یک دانش، از رشته‌های نوظهور عصرجدید است که به دنبال «فلسفه‌ورزی در باب دین» است.


✅ ارتباط «فلسفه دین» با «کلام» در سنت اسلامی و «الهیات» در سنت مسیحی و یهودی

فلسفه دین دارای دو تلقی است:
۱. برخی آن را دفاع عقلانی و فلسفی از اعتقادات دینی دانسته‌اند که در اینصورت با کلام و الهیات تفاوتی ندارد و همگی یک غایت دارند!
۲. برخی آن را تفکر فلسفی در باب دین دانسته‌اند که در این صورت با دو اصطلاح کلام و الهیات متمایز می‌شود ازین رو فلسفه‌دین، دانشی برای آموزش عقلانی دین نیست!

در تلقی دوم، لاادریون و ملحدین هم که در باب دین استدلال می‌کنند به اندازه یکسانی با متدینین به تفکر فلسفی در باب دین می‌پردازند!

طبق تلقی اول، فلسفه دین ذیل کلام و الهیات پنداشته شده، اما در تلقی دوم از ذیل آن دو خارج شده و به عنوان دانشی درجه دوم از شاخه‌های فلسفه شمرده می‌شود.

فلسفه دین مفاهیم و نظام‌های اعتقاد دینی و پدیدارهای اصلی تجربه دینی و مراسم عبادی و اندیشه‌ای را که این نظام‌های عقیدتی بر آن مبتنی هستند، مورد مطالعه قرار می‌دهد. 

 

#فلسفه_دین 

📖اندیشه دینی

 

https://eitaa.com/andishedini

۰۷
خرداد

فرایند سکولارسازی / سکولار شدن در جامعه

در مطالعات جامعه‌شناختی، سکولاریزاسیون یا سکولار شدن به‌عنوان یکی از مهم‌ترین فرایندهای همزاد مدرنیته شناخته می‌شود. به‌طور کلی، سکولار شدن (که گاهی به «عرفی‌شدن» یا «دنیوی‌شدن» هم ترجمه می‌شود) فرایندی است که در طول آن، از یک سو نهادها، اندیشه‌ها و آداب دینی اهمیت و معنای اجتماعی خود را از دست می‌دهند و از سوی دیگر، بخش‌هایی از جامعه و فرهنگ، از زیر نفوذ نهادها و ارزش‌ها و نشانه‌های دینی خارج می‌شوند (محمدمسعود سعیدی، 1396: 129). معمولاً برای سکولارسازی‌ سطوح متفاوتی برشمرده می‌شوند که یکی از مهم‌ترین آن‌ها سکولار شدن خود دین است. به این معنا که در طی این فرایند،‌ تلقی‌هایی از دین شکل می‌گیرند که به میزان قابل‌توجهی از نیازهای زمانه متأثرند و نه آموزه‌های اصیل و حقیقی ادیان. آنچه در جریان سکولارسازی جامعه رخ می‌دهد،‌ حذف دین نیست، بلکه در اینجا بیشتر شاهد به‌حاشیه‌رفتن تفسیرهای قدسی از جهان و حقایق آن و غلبه نگاه کارکردی، این‌جهانی و فردگرایانه به دین (یعنی در نظرگرفتن دین تنها به‌مثابه عاملی برای آرامش فردی) هستیم. از این جهت می‌توان گفت، جامعه‌ای که در مسیر سکولارسازی قرار دارد، زمینه مناسبی برای پیدایش جریان‌های معنوی نوظهور خواهد بود. همان‌طور که با رشد و گسترش این جریان‌ها، این فرایند در جامعه شدت و سرعت بیشتری خواهد گرفت و به‌تدریج، هم هویت قدسی و الهی دین و هم نقش‌آفرینیِ همه‌جانبه آن در زندگی، تضعیف خواهد شد.

✍️ حجت‌الاسلام دکتر علی لطیفی

#فلسفه_زندگی
#معنویت‌های_جدید
#فلسفه_دین

 

https://eitaa.com/andishedini

۰۷
خرداد

معنویت‌های نوظهور چیستند؟

🔺معنویت‌های نوظهور، جریان‌ها و مجموعه‌هایی از باورها و اعمال معنوی هستند که حداکثر در ۱۰۰ تا ۱٥۰ سال گذشته به‌عنوان بدیلی برای جریان‌های اصیل دینداری در جهان پدید آمده‌اند و به جای توجه به باورها و اعمال و مناسک ادیان شناخته‌شده، بیشتر بر تجربه معنویت به‌عنوان امری فردی و سیال تأکید می‌کنند. هرچند تنوع بسیار زیاد این جریان‌ها مانع از به ‌دست ‌آوردن تعریفی کامل و واقعی از آن‌هاست، اما مهم‌ترین ویژگی‌های مشترک این جریان‌ها را اینگونه می‌توان برشمرد:

۱. اهمیت تجربه معنوی ـ درونیِ فردی:
چنین تجربه‌هایی تنوع بسیار زیادی دارند: احساس رها شدن از بدن، احساس متحدشدن با دیگر موجودات و انسان‌ها، مشاهده ارتباط یا حیات موجودات بی‌جان یا هرگونه رخداد به‌ظاهر غیرطبیعی در آن‌ها، احساس درونیِ یک نیروی متعالی یا ارتباط با یک حقیقتِ فرامادی و ....
نکته مهم درباره این تجربه‌ها این است که حقیقی و صادق یا کاذب‌بودنشان (یعنی برآمدن آن‌ها از اوهام و خیالات شخصیِ فرد) برای هر کس به آسانی قابل‌تشخیص نیست. 
پیامد برجسته اهمیت‌یافتن تجربه‌های معنوی فردی آن است که در این جریان‌ها نقش‌آفرینی اجتماعی دین به حاشیه می‌رود و معنویت به حالات و تأملات شخصی فرد منحصر می‌شود.

۲. اعتبار بخشیدن به فرد به‌عنوان داور نهایی حقایق معنوی و نفی اعتبار و مرجعیت‌های بیرونیِ دینی ـ معنوی:
این ویژگی با بی‌اعتبار کردنِ ضرورتِ بعثت پیامبران الهی و نقش آن‌ها در راهنمایی بشر به سوی معنویت حقیقی، نشان‌دهنده تکثرگرایی در معنویت (صحیح‌پنداشتن هر ادعای معنوی و تمایز نداشتن میان معنویت حقیقی و معنویت کاذب) در این جریان‌هاست

۳. تـأکید بر«زنـدگی در حال» و آرامـش و موفقیت در زندگی دنیوی و غفلت از حیات اخروی:
درست است که یکی از مهم‌ترین کارکردهای ایمان اصیل و حقیقی (در صورتی که به‌درستی و به‌صورت متعادل تحقق یابد) آرامش، اطمینان و سلامت قلب در همین دنیاست، ولی تقلیل دین و معنویت به ابزاری برای کسب آرامش و خوشبختی دنیوی و تعریف آن‌ها بر حسب کارکرد دنیوی‌شان، به معنای غفلت از حیات اصلی و ابدی انسان و نادیده‌گرفتن اهداف عالی دین است

۴. باور به وجود نیرویی الهی و حیات‌بخش در طبیعت و نفی خدای متشخص:
از دیگر ویژگی‌های مشترک بسیاری از معنویت‌های نوظهور، سخن‌گفتن از نوعی همه‌خدایی یا به بیان بهتر نوعی شعور و نیرو یا انرژی کیهانی یا طبیعی است که در جهان مادی وجود دارد و تمام تحولات، موفقیت‌ها یا رخدادهای مثبتی که برای انسان روی می‌دهند، مستند به او هستند. در این نگاه، مفهوم خدا بیشتر به‌عنوان نماد و نشانه‌ای برای اشاره به شعور و انرژی آفرینشگرِ موجود در همین طبیعت است و نه یک حقیقتِ ماورای طبیعی که متعالی از این محدودیت‌های مادی و غیرمادی است. به همین خاطر است که از یک سو حتی بسیاری از ملحدان و بی‌اعتقادان به وجود خداوند نیز به این معنویت‌ها گرایش پیدا می‌کنند و از سوی دیگر،‌ آن دسته از گروندگان به ادیان الهی که درک اعتقادی درست و دقیقی از خداوند و نسبت میان او و خلقت ندارند نیز به صِرف شنیدن مفاهیم آشنایی همچون «خداوند» و «نعمت‌های خدا»، تصور می‌کنند این جریان‌ها با دینداری موحّدانه سازگارند.

✍️ حجت‌الاسلام دکتر علی لطیفی

#فلسفه_زندگی
#معنویت‌های_جدید
#فلسفه_دین 

📖اندیشه دینی

 

https://eitaa.com/andishedini

۰۷
خرداد

شکوفایی و کمال تفکر دینی

🔺این تقابل که میان فرهنگ انقلاب اسلامی و فرهنگ غرب وجود دارد، در شرایط طبیعی می‌تواند اسباب شکوفایی و کمال تفکر دینی را فراهم آورد. این تقابل ما را ورزیده می‌کند و حقیقت دین را، به منصه ظهور و نزول در عالم تفصیل می‌کشاند.

شهید سید مرتضی آوینی
📒کتاب رستاخیز جان

 

📌پی‌نوشت:
۱. اندیشه و تفکر دینی، از دل تضارب‌آرا شکوفا خواهد شد و عقلانیت جامعه دینی اینگونه افزایش می‌یابد و لذا نباید از شنیدن و گفتگو و تضارب‌آرا ترسید. ترس برای کسی است که اندیشه‌ای ندارد یا اگر دارد آن را قابل دفاع نمی‌داند یا خود را ناتوان از دفاع از آن می‌بیند.

اگر عقلانیت جامعه دینی رشد کند، دین از دامن خرافات رها شده و معنویت و دینداری حقیقی جامعه نیز عمیق‌تر و بالنده‌تر خواهد شد.

۲. از سوی دیگر این تضارب، جامعه دینی متعهد را بیدارتر خواهد کرد که اعتقادات تقلیدی خود را بازاندیشی کرده و به اندیشه‌های خود قوام ببخشد و در دفاع از اندیشه‌های دینی جامعه، عزم بیش از پیش، از خود بروز دهد و همین امر موجب پویایی و بالندگی و حیات جامعه است.

۳. حیات جامعه هم وابسته به دو امر است:
اول) اندیشه پویا و آگاهی
دوم) حرکت و جنبش

جامعه‌ای که خودآگاه نباشد، اهل اندیشه و تفکر نباشد، جامعه‌ای مرده است هرچند به ظاهر مشغول زندگی اجتماعی دنیوی خود باشند.
جامعه‌ای هم که اهل حرکت و جنبش نباشد، با ایستایی و انفعال، حیات خود را در معرض نابودی قرار می‌دهد.

#تضارب_آرا
#فلسفه_دین 

📖اندیشه دینی

 

https://eitaa.com/andishedini

۰۷
خرداد

الحاد جدید (پیدایش و چهره‌های اصلی آن)

🔺دهه نخست قرن بیست و یکم به‌خصوص از ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ که حملات تروریستی و انتحاری القاعده به برج های دوقلو تجارت جهانی در نیویورک اتفاق افتاد و موجی از خشم و نفرت از تعصب و افراط دینی در غرب را پدید آورد از دو منظر، مجالی را برای دین ستیزان و اسلام ستیزان پدیدآورد.

🔹نخست قدرتهای جهانی بهانه‌ای برای تهاجم نظامی و لشگرکشی به کشورهای خاورمیانه به دست آوردند و از منظر دوم، مجالی برای عرض‌اندام ملحدان جدید پدید آورد.

🔹مهمترین چهره های جنبش الحادی جدید که پس از این حادثه گرد هم آمدند، می‌توان به ریچارد داوکینز، دنیل دنت، سم هریس و کریستوفر هیچنز، اشاره کرد که برخی از آنها سابقه تولید آثاری علیه باورهای دینی از جمله مقابله با باور به خدا از گذشته داشتند. حملات تروریستی و فعالیت های افراطی القاعده به نام دین، جذابیت بیشتر و نفوذ توده‌وار افکار این ملحدین را پدید آورد.

✴️ این ملحدین باور عمیق به تعارض علم و دین و باور به طبیعت‌گرایی به عنوان رکن جدایی‌ناپذیر جهان‌بینی علمی داشتند و بیشتر مصیبت ها و ناخوشی های موجود در جهان را از منظر جهان‌بینی خود، به دین نسبت می‌دادند و دین و دین‌داران را موجب مصیبت‌های بشری معرفی می‌کردند؛ از جمله جنگ‌های صلیبی، قتل‌عام جادوگران، تروریسم و جنگ‌های مذهبی اروپا که کشته‌های خیلی زیادی برجای گذاشت و موارد مشابه آن.

🔹 هرچند نفوذ توده‌وار ملحدین جدید در بین عامه مردم بسیار قابل توجه است اما به لحاظ فکری به یقین، بسیار پایین‌تر و سطحی‌تر از ملحدین قدیمی مانند برتراند راسل و جان مکی و حتی بسیاری از ملحدان معاصر مانند تامس نیگل، مایکل تولی و ویلیام رو، هستند.

🔺انتشار کتاب های جنجالی پرفروشی مانند 
۱. «توهم خدا» (از ریچارد داکینز)، 
۲. «شکستن طلسم: دین به عنوان یک پدیده طبیعی» (از دنیل دنت) 
۳و۴. «پایان ایمان: دین، ترور و آینده عقل» و «نامه به ملت مسیحی» (هر دو از سم هریس)
۵. «خدا بزرگ نیست: دین چگونه همه چیز را مسموم میکند» (از کریستوفر هیچنز)
۶. «خدا: فرضیه ای ناکام، چگونه علم نشان میدهد که خدا وجود ندارد» (از ویکتور استنگر) 
موجب جلب توجه و علاقه بسیاری به الحاد گردید. این کتابها حاوی یک پیام و محتوای الحادی پرخاشگرانه و تهاجمی علیه دین بودند و همه همت خود را به کار گرفتند که آن را بر سر زبان ها اندازند. اگر بخواهیم آن پیام را در دو جمله خلاصه کنیم، چنین خواهد بود که:
 
۱. باور به خدا در عصر علم باوری نامعقول است.

۲. دین خطرناک است. 

ملحدان از همگان میخواهند برای دفع شرّ ایمان، اقدام عملی کنند.

📒برگرفته از کتاب «الحاد جدید»

#علی_شهبازی
#الحاد_جدید
#فلسفه_دین 

📖اندیشه دینی

 

https://eitaa.com/andishedini

۰۷
خرداد

عذاب از منظر قرآن کریم

✅إنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ ..."

این آیه از آن جهت که مطلق است یعنى معین نکرده است آیا عذاب دنیا است یا آخرت، ممکن است شامل عذاب دنیوى هم بشود.

🔺ما چیزى را عذاب نمى ‏شماریم، مگر وقتى که جسم ما را به درد آورد، و متالّم سازد و یا نقص و یا فسادى در نعمت‏هاى مادى ما پدید آورد. مثلا مال ما را از بین ببرد، و یا یکى از عزیزان ما را بمیراند، یا بدن ما را مریض کند، با اینکه آنچه قرآن در تعلیمات خود از عذاب اراده کرده غیر این است.

🔺کلمه عذاب در اصطلاح قرآن به چه معنا است‏

قرآن کریم زندگانى کسانى را که پروردگار خود را فراموش کرده‏اند هر قدر هم زندگى بسیار وسیعى داشته باشند زندگانى بسیار تنگ و سختى مى‏داند و مى‏فرماید:" وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً"

و باز قرآن کریم مال و اولاد را که در نظر ما نعمت گوارا مى‏آید، عذاب خوانده، مى‏فرماید:" وَ لا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ، إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِها، فِی الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ"

1️⃣ مسرت و اندوه و شادى و غم و رغبت و نفرت و رنج و راحت آدمى دایر مدار طرز فکر آدمى در مساله سعادت و شقاوت است.

2️⃣ سعادت و شقاوت و آن عناوین دیگرى که همان معنا را مى ‏رساند، به اختلاف موردش مختلف مى‏شود، سعادت و شقاوت روح، امرى است و سعادت و شقاوت جسم، امرى دیگر، و همچنین سعادت و شقاوت انسان، امرى است و سعادت و شقاوت حیوان امرى دیگر، و ... .

🔹انسان دنیاپرست و مادى که هنوز متخلق به اخلاق خدایى نشده و با ادب الهى بار نیامده تنها و تنها کامیابى ‏هاى مادى را سعادت مى‏داند، و کمترین اعتنایى به سعادت روح و کامیابى ‏هاى معنوى ندارد.
او می‌کوشد که مال بیشتر و فرزندان (دغل کارتر) و جاه و مقام منیع‏تر و سلطه و قدرت بیشترى به دست آورد و در آغاز، راه به دست آوردن خالص و بى دردسر آنها را، آرزو مى‏کند، و این خیال را در سر مى‏پروراند که این امور، تنعم و لذت خالص است.

مادام که به دست نیاورده اینطور خیال مى‏کند و از نداشتن آن حسرت مى‏خورد، ولى وقتى بدست مى‏آورد مى‏بیند: نه، آن طور هم که خیال مى‏کرده نیست، اگر یک لذت در آن هست هزار الم و ناراحتى هم همراه دارد، براى اینکه آن طور که مى‏پنداشت کامل به تمام معنا نیست بلکه نواقصى دارد، و رفع همان نواقص، گرفتاریها دارد و ...

🔹قرآن کریم انسان را موجودى مرکب از روحى جاودان و بدنى مادى و متغیر مى‏داند، انسان از نظر قرآن همواره با چنین وصفى قرار دارد، تا بسوى پروردگار خود برگردد، در آن موقع است که خلود و جاودانگى آدمى شروع مى‏شود و دیگر دچار زوال (و دگرگونگى) نمى‏گردد.

🔹 از نعمتهاى دنیا بعضى مانند علم، تنها مایه سعادت روح آدمى است و بعضى‏ مانند مال و فرزندى که او را از یاد خدا باز ندارد، مایه سعادت روح و جسم او خواهد بود...

همچنین بعضى از حوادث که مایه محرومیت و نقص جسم آدمى است ولى براى روح جاودانه او سعادت است، مانند شهادت در راه خدا، انفاق مال و سایر امکانات در این راه که این نیز از سعادت آدمى است، همچون تحمل نوشیدن دواى تلخ است که دقایقى آدمى را ناراحت مى‏کند ولى مدت طولانى مزاجش را سالم مى ‏سازد.

آنچه که خوش‌آیند جسم و مضر به روح آدمى است، مایه شقاوت آدمى و عذاب او است و قرآن کریم اینگونه اعمال را که تنها لذت جسمانى دارد، متاعى قلیل خوانده که نباید به آن اعتنا کرد و در این باره فرموده است:" لا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلادِ، مَتاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ"

همچنین هر چیزى که مضر هم به روح و هم جسم است، قرآن آن را نیز عذاب خوانده هم چنان که خود مادیین هم آن را عذاب مى‏شمارند.

اما قرآن آن را از این نظر و جهت عذاب مى‏داند که مایه ناراحتى روح است و مادیین از این نظر و جهت عذاب مى‏دانند که مایه بدبختى و ناراحتى بدن است، نظیر انواع عذابهایى که بر امتهاى گذشته نازل شده.

📒برگرفته از تفسیر المیزان

پی‌نوشت: ارتباط این بحث با مسأله شر و الهیات‌های برگرفته از آن در عصر مدرن، قابل تأمل است.

#علامه_طباطبایی
#تأملات_قرآنی
#فلسفه_دین 

📖اندیشه دینی

 

https://eitaa.com/andishedini

۰۷
خرداد

هدایت در قرآن

مراد از هدایت در هدی للمتقین؟
مراد از آن، هدایت هم به لحاظ تکوینی و هم به لحاظ تشریعی است.

🔺هدایت تکوینی قرآن یعنی چه؟
یعنی قرآن، دل مرده را زنده می کند. نور را در دل ایجاد می کند.
هدایت، رحمت، ارتقای دل، تثبیت دل .... انواع هدایت های تکوینی است.
متقین با قرآن خواندن دارای فتح و انفتاح می شوند.
مثلا: یک واعظ صاحب نفسی سخن می گوید و راه نشان می دهد و... اما با همین صحبتش دارد جان را هم تغییر می دهد. صاحب نفسانی که با یک حرف، جمعیتی را دگرگون می کنند.
اینجا هم در قرآن این گونه است، با صرف گفتن، تحول ایجاد می کند.

🔺مراد از هدایت تشریعی قرآن
فکر و ذهن متقین را تغییر می دهد و به او راه نشان می دهد..
این هم در قرآن بی نظیر است نسبت به مومنین که گه گاه در دل مومن قیلی ویلی می آید و ممکن است حسد بیاید، «ذلک فضل االله یوتیه من یشاء» از همین یاد می گیرد که نباید تردید پیدا کند و نسبت به کسی چیزی در ذهنش بیاید.
#استاد_یزدانپناه
دروس شرح تفسیر المیزان

📌پی‌نوشت: 
۱. انقلاب و دگرگونی و ارتقای دل، که از تصرفات وجودی قرآن بر جان و دل انسان است، از مصادیق هدایت تکوینی قرآن است.

۲. این راهی که قرآن به انسان نشان می‌دهد که از لغزش و گناه اجتناب کند، هدایت تشریعی قرآن است.

۳. لذا آنجا که قرآن تصرفات وجودی بر نفس و جان آدمی دارد و نور بر دل انسان می‌تاباند، هدایت تکوینی آن است و آنجا که راه و روش نشان می‌دهد و نور بر مسیر هدایت انسانی می‌بخشد، هدایت تشریعی آن است.

#هدایت_در_قرآن
#تأملات_قرآنی

📖اندیشه دینی

 

https://eitaa.com/andishedini

۰۶
خرداد

با پیدایش فرهنگ جدید تحولاتی بنیادی در فرهنگ سنتی و قدیم رخ داد. آنچه که در گذشته اصیل انگاشته میشد اکنون واهی پنداشته می‌شود. در فرهنگ‌های سنتی از جمله فرهنگ مسیحی و اسلامی بنای حیات بشر بر نوعی انسان شناسی مبتنی بود که انسان جدید غربی اساس تفکر خود را بر فراموش کردن آن بنیان نهاد. 

🔹انسان شناسی دینی انسان را چون موجودی آسمانی بر روی زمین که به صورت الهی آفریده شده است، تلقی میکرد چنان که در حدیث نبوی آمده: «خلق الله آدم على صورته.» یعنی خداوند آدم را مطابق با صورت خویش آفرید. در تورات و دیگر آثار دینی نیز این قول به صورت مختلف آمده است. این تصویری است که اسلام و مسیحیت و سایر تمدنهای دینی به نحوی از انحاء از آدمی به دست میدهند یعنی پایهٔ این تمدنها بر این اصل استوار است که انسان موجودی معنوی است و انسانیت او در حفظ اصالت معنوی است که در برهه ای از  زمان در گذرگاه حیات این جهانی قرار گرفته است .
 به عبارت دیگر ظهور و خفای ساحات وجود آدمی بسته به عهد و پیمانی است که با حق حتی قبل از پیدایی این جهانی و ظهور عالم تکلیف، داشته است و میتوان گفت که این انسان شناسی معنوی در همۀ فرهنگ‌های مشرق زمین به صور مختلف وجود داشته است و انسان شرقی همواره در ساحت حقیقت به نظاره و تماشای عالم قیام کرده است. 
 
🔹انکار ساحت معنوی عالم 
انکار اینکه آدمی فاقد استعداد درک ساحت معنوی عالم و فاقد علم معنوی و استعداد سیر در ماوراء الطبیعه است، ابتدا در فلسفه جدید تمامیت یافته است. 
عقل جزوی اعداد اندیش نیز اصل الاصول معرفت شناسی و جهان شناسی و انسان شناسی جدید تلقی گردید. عقل که در این عالم مکانیستی و غیر معنوی از زمان و مکان نمی توانست بگذرد و ورای عالم محسوس را نظاره کند خود محدودکننده عالَم انسانی بود. پس علم، دیگر کاشف حقایقی از ساحت متعالی از زمان و مکان فانی نبود. 

 راسیونالیسم و سیانتیسم جدید که نظرگاه معرفت شناسی جدید است، ناقض ادعای تعقل دینی است که داعیه سیر و سفر به عوالم قدسی و متعالی داشت و این همان است که شرارد «غیر انسانی شدن انسان در ساحت علم جدید» و فرهنگ و تمدن جدید می‌خواند. انسانی که چنین خود را ادراک میکند در واقع یکی از ساحات حیاتی، یعنی ساحت باطنی حیات خویش را به حجاب وهم کشیده است. 
همین تلقی با نظرگاهی مثبت در نوشته ای از کرد، استاد دانشکده بالیول در آکسفورد، مشاهده میشود: 
«این قدرت خاص دنیای متجدد است که به درک روشنی از جهان متناهی به عنوان متناهی دست یافته و یا در علم به جنبهٔ تحصلی آن رسیده است، بدین معنی که حقایق معینی را بیشتر از آنچه که هستند تصور نمی‌کند و در عمل آمیخته با خرافات نیست. بدین مفهوم که به اشیاء و اشخاص به صورتی اسرار آمیز و مقدس نظر کند آن ترس و احترام بی واسطه که از ابهام اختلاط مطلق با مقید یا کلی و جزئی یا به بیان ساده‌تری از خداوند و انسان و یا ایده آل ناشی می‌شد برای همیشه از جهان رخت بربسته است.» 

📒سیر تفکر معاصر ج۱

#محمد_مددپور
#انسان_شناسی 
#فلسفه_دین

📖اندیشه دینی

 

https://eitaa.com/andishedini

۰۶
خرداد

علت نیاز به دین

🔹برای فهم اینکه چرا آدمی به دین رو می آورد و در دین چه میبیند که از غیر دین نمیتواند آن را به دست آورد باید هم معنای زندگی و هم معنای دین را  بدانیم. 

🔺زندگی به طور کلی به دو قسم عمده تقسیم میشود: 
۱. حیات طبیعی معمولی 
۲. حیات معقول 

حیات طبیعی معمولی، همان است که پدیده های معمولی زندگی طبیعی آن را ارائه میدهد، مانند احساس ،حرکت اراده تفکر، توالد و تناسل، خودسازماندهی، جلب عوامل لذت و دفع عوامل ضرر تا آنجا که ممکن است. این همان زندگی طبیعی محض است که همۀ جانداران از موجود تک سلولی تا انسان ۷۵ تریلیون سلولی از آن برخوردارند. 

زندگی به معنای ،اوّل نه تنها نیازی به دین ،ندارد بلکه دین در بعضی موارد مزاحم آن است اینگونه زندگی که همۀ واقعیات و ارزشها را در خدمت خودِ طبیعی میداند میتواند از همه چیز در هر حال که بخواهد برای خواسته های خود بهره برداری نماید در این ،زندگی ،علم ،هنر، شرف، حیثیت، اخلاق، ،مذهب ،حقوق ،سیاست ،فرهنگ، تمدن و آزادی، همه و همه در مجرای تفکرات ماکیاولی قرار میگیرند و تنها به عنوان وسایل اشباع خواسته های خود  طبیعی به کار میروند. 

اما حیات معقول که در برابر این حیات طبیعی معمولی قرار دارد، چیست؟ حیات معقول عبارت است از تکاپویی آگاهانه که هر یک از مراحل زندگی که در این تکاپو سپری میشود اشتیاق و نیروی حرکت به مرحله بعدی را می‌افزاید شخصیت انسانی رهبر این تکاپوست؛ آن شخصیت که ازلیت سرچشمه آن است این جهان معنی دار گذرگاهش و قرار گرفتن در جاذبیت کمال مطلق در ابدیت، مقصد نهایی اش، آن کمال مطلقی که نسیمی از محبّت و جلالش، واقعیات هستی را به تموّج در آورده و چراغی فرا راه پرنشیب و فراز تکامل ماده و معنی می‌افروزد.
 
🔺 دین از دو رکن اساسی تشکیل میگردد: 

رکن اوّل: اعتقاد به وجود خداوند یکتا، نظاره و سلطه مطلقه او بر جهان هستی و دادگری مطلق او، موجودی که هیچگونه هوی و تمایلی به آن راه ندارد و جامع همه صفات کمالیه است که جهان را بر مبنای حکمت برین خویش آفریده است و انسان را به وسیلهٔ دو راهنمای بزرگ (عقل به عنوان حجت درونی و انبیا و اوصیا به عنوان حجّت برونی) در مجرای حرکت تکاملی تا ورود به لقاء الله قرار داده است؛ و اعتقاد به ابدیت که بدون ،ان حیات وکل جهان هستی معمایی لاینحل است. همۀ این اعتقادات مستند به عقل سلیم و دریافت فطری بدون تقلید می‌باشد.
 
رکن دوم: برنامه حرکت به سوی هدف است که احکام و تکالیف نامیده می شود. 

📒کتاب فلسفه دین، صص ۱۲۵و۱۲۶

#علامه_جعفری
#علت_نیاز_به_دین 
#فلسفه‌_دین

📖اندیشه دینی

https://eitaa.com/andishedini